English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2885 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
escheat U حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quando acciderint U وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
defunct U متوفی
dead U متوفی
deceased U متوفی
late U متوفی
deceased U با the متوفی
the defunct U شخص متوفی
distributions U تقسیم ترکه متوفی
distribution U تقسیم ترکه متوفی
decedent U شخص متوفی مرحوم
the system of U رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
obsequy U مجلس ترحیم یا تجلیل متوفی فرمانبرداری
metempsychosis U حلول روح متوفی در بدن انسان یا جانوردیگری
deat benefit U وفیفه یا پولی که کارفرمابعیال و اولاد کارگر متوفی میدهد
nonagium U عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
plene administravit U دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
plene administrative preter U دفاعی مبنی بر این که مقداری از مال متوفی هنوز باقی است
creditor's bill U رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
real representative U قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
regius professor U استاد منصوب ازطرف پادشاه
king dom U کشوری که پادشاه داشته باشد قلمرو یک پادشاه
plene administravit U بر این مبنا که اموال متوفی مستغرق دیونش شده است و دیگر چیزی باقی نمانده است
heir in tail U وارث دارایی حبس شده
inventory U از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
guild socialism U اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
confiscation U مصادره و ضبط توسط دولت
food stamp program U برنامه کمک مواد غذائی ازطرف دولت به نیازمندان
lese majestyodhkj &odhkj fvqn U پادشاه یا دولت
heir presumptive U وارث درجه دوم که درصورت نبودن حخاجبی وارث میشوند وارث مقدر
conscription of wealth U مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
money bag U دارایی دولت
privateer U کشتی تجارتی که هنگام جنگ توسط دولت مصادره ومسلح میشود
eminent domain U مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
letters patent U نامهای که ازطرف دولت برای کسی فرستاده میشود تافورا بازنموده وبرای همه بخواند
gavelkind U تقسیم مال کسی که بی وصیت مرده بطور برابر میان پسرانش
testate U متوفایی که وصیت کرده باشد
the u kingdom U کشوری که پادشاه داشته باشد
the u states U کشوری که پادشاه داشته باشد
empire U امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
empires U امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
economizing U صرفه جویی در دارایی حداکثر استفاده را از دارایی موجود کردن
He is not dead by any chance , is he ? U نکند مرده باشد ؟
heirlooms U دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
heirloom U دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
insured U کسی که زندگی و دارایی اش بیمه شده باشد
dowagers U بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
dowager U بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
current liability U اقلامی از بدهی که پرداخت انها از محل دارایی جاری باشد
infarct U ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
mandatory power U دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
identic notes U منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion U عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
intervention U هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
interventions U هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
foreign attachment U توقیف دارایی شخص بیگانه یاغائب ازمحل دارایی
minimim wage law U قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
finest U مصادره کردن
essential U مصادره کردن
essentials U مصادره کردن
confiscates U مصادره کردن
confiscating U مصادره کردن
fined U مصادره کردن
fine U مصادره کردن
confiscate U مصادره کردن
sequester U مصادره کردن
stillbirths U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillborn U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
keb U میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
stillbirth U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
dog cheap U مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
requisitioning U بازگرفتن مصادره کردن
requisitions U بازگرفتن مصادره کردن
requisitioned U بازگرفتن مصادره کردن
requisition U بازگرفتن مصادره کردن
commandeering U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
condemnations U ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
condemnation U ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
confiscates U مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
confiscating U مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
confiscate U مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
testacy U دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
open market operation U عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
will U وصیت کردن
wills U وصیت کردن
willed U وصیت کردن
hand down <idiom> U وصیت کردن
bequeaths U وصیت کردن
bequeathing U وصیت کردن
to make one's will U وصیت کردن
bequeathed U وصیت کردن
making a will U وصیت کردن
make a will U وصیت کردن
make one's will U وصیت کردن
bequeath U وصیت کردن
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state U دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
wills U وصیت وصیت نامه
will U وصیت وصیت نامه
willed U وصیت وصیت نامه
to nuncupate a will U زبانی وصیت کردن
testate U وصیت کردن شهادت دادن
devising U تعبیه کردن وصیت نامه
devised U تعبیه کردن وصیت نامه
devise U تعبیه کردن وصیت نامه
devises U تعبیه کردن وصیت نامه
dead wool U پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
involution U توان یابی قوه یابی
confiscate U توقیف کردن مصادره کردن
confiscating U توقیف کردن مصادره کردن
confiscates U توقیف کردن مصادره کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
intestate U کسی که پیش از وصیت کردن فوت کرده است
he inherited a large fortune U دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
totalitarianism U سیستم حکومتی که در جمیع شئون زندگی فردی افراد یک ملت دخالت کرده ان را تابع برنامه کلی دولت می سازدکه این برنامه ممکن است درجهت منافع یک فرد یا یک گروه یا یک طبقه و یا کل اجتماع تنظیم شده باشد
hotch U سرجمع کردن دارایی
federal state U دولت متحده یا دولت اتحادی
intestable U وصیت کردن ناشایسته برای گواه بودن یاگواهی دادن
to take possession of U تصرف کردن
to come into U تصرف کردن
grabs U تصرف کردن
occupations U تصرف کردن
to come to U تصرف کردن
seize U تصرف کردن
put in possession U تصرف کردن
holds U تصرف کردن
grabbing U تصرف کردن
grabbed U تصرف کردن
grab U تصرف کردن
take possession of U تصرف کردن
hold U تصرف کردن
occupation U تصرف کردن
seizes U تصرف کردن
seized U تصرف کردن
occupying U تصرف کردن
deflowers U تصرف کردن
deflower U تصرف کردن
to get possession of U تصرف کردن
glom on to U تصرف کردن
occupies U تصرف کردن
come into U تصرف کردن
deflowered U تصرف کردن
occupy U تصرف کردن
deflowering U تصرف کردن
calibrating U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrate U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
finances U رسته دارایی دارایی
financing U رسته دارایی دارایی
finance U رسته دارایی دارایی
financed U رسته دارایی دارایی
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
real will U مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
hold U جا گرفتن تصرف کردن
disseise U تصرف عدوانی کردن
regains U دوباره تصرف کردن
captures U تصرف کردن ربایش
holds U جا گرفتن تصرف کردن
dispossessing U از تصرف محروم کردن
regained U دوباره تصرف کردن
regaining U دوباره تصرف کردن
regain U دوباره تصرف کردن
dispossess U از تصرف محروم کردن
deforce U تصرف غاصبانه کردن
deforce U تصرف عدوانی کردن
capture U تصرف کردن ربایش
dispossessed U از تصرف محروم کردن
capturing U تصرف کردن ربایش
dispossesses U از تصرف محروم کردن
plumb U ژرف یابی کردن
traces U رد یابی کردن نشان
direction finding U جهت یابی کردن
traced U رد یابی کردن نشان
sounds U عمق یابی کردن
ranging U مسافت یابی کردن
soundest U عمق یابی کردن
sound U عمق یابی کردن
direction finding U سمت یابی کردن
sounded U عمق یابی کردن
extrapolating U برون یابی کردن
extrapolated U برون یابی کردن
interpolating U درون یابی کردن
spots U مسافت یابی کردن
spot U مسافت یابی کردن
extrapolate U برون یابی کردن
trace U رد یابی کردن نشان
interpolate U درون یابی کردن
interpolated U درون یابی کردن
interpolates U درون یابی کردن
extrapolates U برون یابی کردن
finance U علم دارایی تهیه پول کردن
finances U علم دارایی تهیه پول کردن
financing U علم دارایی تهیه پول کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1معنی لغت overfit
1 if there's any justice
1Vintage style
1strong
1To be capable of quoting
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1ICR
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com